بخشی از متن مقاله قرآن ,کلام جاودانگي :
قرآن کتاب هدایت و انسان سازی و برنامه زندگی انسان و به ویژه یک مسلمان است. شایسته است از سنین کودکی و نوجوانی, زمینه های آشنایی و بهره وری از آن را برای تمامی انسانهای جامعه فراهم آوریم. دانش آموزان باید علاوه بر یادگیری قرائت قرآن که در دروس تعلیمات دینی و قرآن می آموزند, به صورتهای گوناگون با کتاب خدا آشنا و مأنوس گردند. برای این منظور لازم است, زمینه هایی فراهم آوریم که همراه با درک عظمت این کتاب الهی, بیاموزند که این کتاب باید به عنوان معلم و راهنمای صدیق و همیشگی در زندگیشان حضور داشته باشد.
این جزوه در واقع برای رسیدن به هدف فوق یعنی شناساندن قرآن به نوجوانان و جوانان تهیه شده است. به طور کلی اهم اطلاعات مقدماتی را که شایسته است, یک مسلمان از کتاب دینی و الهی خود داشته باشد را در اختیار شما عزیزان قرار می دهد و باشد که انس با قرآن , مقدمات حرکت و هدایت آدمی را در صراط مستقیم,دوری از رذائل و آلودگی ها, شکوفا شدن استعدادهای عالیه روحی و ملکوتی و رسیدن به مرحله کمال انسانی را آسان سازد.
پس شایسته است که دقیقه ای را فرو نگذاریم و از این سرچشمه پاک و گوارای الهی دل و جان خویش را سیراب نماییم.
امید است با مطالعه این تحقیق , اطلاعات سودمندی را در زمینه قرآن به دست آورید و آغازی باشد برای مطالعه, درک و شناخت و عمل به دستورات قرآن.
فصل اول
قرآن به چه معنی است؟
قرآن در اصل به معنی خواندن است. پس قرآن کتابی خواندنی است باید آن را خواند و در معنایش دقت و تدبیر نمود. بعضی ها در اصل به معنی جمع گرفته اند که اصل (قر َ ) به معنی جمع است در این صورت می توانند بگویند قرآن یعنی جامع حقایق و فرموده های الهی و نیز گفته اند از آن جهت قرآن نامیده می شود که سوره ها را جمع نموده آنها را به یکدیگر میپیوندد.
قرآن شناسی :
بدون تردید قرآن بزرگترین و آخرین کتاب آسمانی است که بر پیامبر اکرم اسلام, خاتم پیامبران حضرت محمدبن عبدالله (ص) نازل شده است. و بدون تردید وقتی ما می توانیم از قرآن که بزرگترین و عمیقترین کتاب انسان سازی است بهره مند شویم که آن را بشناسیم, و بهترین راه شناخت, آن است که موضوعات آن را جدا جدا مورد بررسی قرار دهیم و با تجزیه و تحلیل عمیق, به اهداف آن دست یابیم. هدف اصلی قرآن, هدایت بیشر به سوی تکامل است, هدایتی که در پرتو آن, رحمت همه جانبه مادی و معنوی برای انسانهای با ایمان به دست می آید, چنانکه در آیه 57 سوره یونس می خوانیم:
یا ایها الناس قد قائتکم موعظه من ربکم و شفا لما فی الصدور و هدی و رحمه للمؤمنین ؛ ای مردم! اندرزی از طرف پروردگارتان برای شما آمده است, و درمانی برای آنچه در سینه ها است (شفای دلهای شما) و هدایت و رحمتی است برای انسانهای با ایمان.
در این آیه , قرآن بعنوان موعظه (نمر کننده مزرعه دل برای کشت بذرهای معنوی) و شفا و درمان بیماریهای معنوی, و مایه هدایت به راه راست,و سرانجام, رحمت همه جانبه برای انسانها معرفی شده است.
بنابراین قرآن را باید به این عنوان بشناسیم و بپذیریم که یک کتاب کامل انسان سازی است و آنچه در قرآن آمده,همه به نحوی انسانها را به سوی هدایت راهنمایی می کند. تمام آیات, جمله ها و واژه های آن در مسیر هدایت و ساختن انسان کامل به کار رفته است, و از آغاز تا انجام آن, کلمه ای نمی یابیم که در راستای هدایت و انسان سازی نباشد. از سوی دیگر قرآن در مسأله هدایت,یک کتاب کامل است و هیچگونه نقصی در آن نیست. همه ریشه ها, عوامل, زمینه ها , انگیزه ها و نتایج درخشان سعادت و هدایت را بیان کرده است.
موضوعات متنوع در قرآن:
از آنجا که انسان دارای ابعاد گوناگون است, راههای هدایت او نیز متنوع بوده و ابعاد گوناگون دارد. بر همین اساس کتابی که به عنوان هدایت کامل انسان وضع میشود, باید از همه ابعاد انسان سازی بهره مند باشد.
قرآن یک چنین کتابی است. عوامل و راههای گوناگون هدایت,از عقاید و معارف و اصول و فروع گرفته تا اخلاق و ارزشهای مختلف زندگی را با بهترین بیان شرح داده است و در این راستا از هیچ عامل و قالب سازندگی فروگذار ننموده است از جمله, ارزشها و ضد ارزشها را در قالب داستان, تعیین نموده است.
طبیعتاً یک کتاب کامل انسان سازی نیز باید اینگونه باشد, از یک سو نیروی فکر و اندیشه را بپروراند و از سوی دیگر عواطف و احساسات را حرکت بخشد و در آخر راهکارهای صحیح و بهینهه را ارائه دهد و همچون دریای ژرفی باشد که دارای همه گونه ذخایر و گنجینه است.
قرآن دارای چنین ویژگیهایی است چنانکه امیر مؤمنان علی (ع) میفرمایند:
همانا قرآن دارای ظاهری زیبا و شگفت انگیز, و باطنی پرمایه و عمیق است. نکات شگفت آور آن فانی نگردد, و اسرار نهفته آن پایان نیابد, و هرگز تاریکیهای (جهل و گمراهی) جز در پرتو آن, برطرف نخواهد شد.
و در مورد دیگر می فرماید:
خداوند سبحان هیچکس را به مطالبی مانند آنچه در قرآن آمده, موعظه نفرموده است. زیرا قرآن رشته محکم خدا و وسیله امین او است. بهار دلها و چشمه های دانش در قرآن است, برای قلب و دل جلا و درخششی جز قرآن نتوان یافت.
نقش داستان ها در سازندگی انسان
یکی از بخش هام مهم قرآن, داستانهای پیامبران و پیشینیان و حوادث عصر نزول قرآن است, به طوری که قسمت بسیار مهم قرآن به بیان سرگذشت پیشینیان اختصاص یافته است, چرا که:
تاریخ حقیقی – دور از خرافات و هر گونه دروغ همچون آیینه صافی است که زشت و زیبا را نشان می دهد, کامیابی ها و ناکامی ها و عوامل و نتایج آنها را , و به طور خلاصه تمام قامت جوامع انسانی را منعکس می نماید.
تاریخ؛ آزمایشگاه مسایل گوناگون است. چرا که آنچه را انسان در ذهن خود با دلایل عقلی ترسیم می کند, آن را در صفحه تاریخ به صورت عینی می یابد و هیچ چیزی مانند تاریخ, نشانگر واقعیات زندگی به طور ملموس نیست.
داستانهای حقیقی, همان فرازهای تاریخ است. تاریخ مجموعه ای از ارزشمندترین تجربیات پیشینیان را برای ما به ارمغان می آورد و به همین دلیل می تواند نقش سازنده و بسیار اثربخشی در تربیت انسانها داشته باشد.
تاریخ یکی از منابع بزرگ معرفت و شناخت است.
اهمیت تاریخ از این نظر است که کمتر حادثه ای را در زندگی امروز میتوان یافت که نمونه هایی از آن در گذشته نباشد, زیرا تاریخ همواره تکرار می شود و سعادت و شقاوت را به روشنی نشان میدهد.
قرآن که یک کتاب کامل تربیتی است, از تاریخ زندگی پیشینیان, که وسیله مهم هدایت است,حداکثر استفاده را می نماید, و با نشان دادن الگوها , در اعماق عواطف نفوذ می کند و موجب تغییر و تحول می شود.
قابل توجه اینکه: داستانهای قرآن, در هر مورد, از بهترین نمونه ها استفاده کرده, و ریشه ها و عوامل و نتایج را همراه خود بیان نموده است و در نتیجه عالیترین درسهای ملموس و روشن را می آموزد.
هدف قرآن از ذکر داستان ها, داستان سرایی و سرگرمی نیست, بلکه از جاذبه داستان که دارای کشش ویژه ای است استفاده کرده, تا اندیشه ها را بارور سازد و موجب عبرت و تحول گردد.
فصل دوم
مبدأ و منشأ نزول قرآن
خداوند در آیاتی از کتاب خود, اصل نزول قرآن و مبدأ نزول آن را که همان اسمهای نیکوی الهی است بیان فرموده که بخش عمدهی این آیات به هفت سوره ای گفته می شود که در آغاز آنها حروف مقطعهی (حم) آمده باشد. این شروع مشترک,نشانگر مضمون مشترک و هدف ویژه ای است که این سوره ها دارند. سرآغاز این سوره ها ,بیان تنزل وحی ,دریافت وحی و محتوای اجتمالی وحی است.
افزون بر این هفت سوره, در سوره های دیگر مانند (واقعه) , (آل عمران) و (علق) نیز به مسئلهی منشأ و مبدأ نزول قرآن اشاره شده است که نخست به ذکر آیات کریمهی آن سورهها میپردازیم.
آمدن اسمهای نیکوی الهی در آیات قرآن کریم,براساس ارتباط موضوع مطرح شده با آن (اسم ) است. اگر در آیه ای (الرحمن الرحیم) آمده و در آیهی دیگر , (شدید العقاب) (مجازات او شدید است) به دلیل تناسب آن آیات باهر یک از این (اسم های نیکو) است.
در این آیات کریمه, پیش از بیان نزول قرآن, دو اسم (حی) و (قیوم) برای خداوند که نازل کنندهی قرآن است آمده و اشاره به این دارد که نزول قرآن کریم, از مبدأ (زنده و پایدار) است و می فرماید: آن خدایی که زنده و پایدار است و هیچ معبودی نیست مگر او, قرآن و کتاب خویش را در معیت و مصاحبت حق بر تو نازل نمود.
2- فرود آمده از طرف خدای (رب العالمین)
خدای سبحان در سورهی (واقعه) نزول قرآن را از ساحت (رب العالمین) بیان فرموده است: (أنه لقرآن کریم × فی کتاب مکنون × لا یمسه الا المطهرون × تنزیل من رب العالمین ) [2].
اگر مقصود از (عالمین) در این آیه, جهانها و عالم ها باشد, معنای این آیهی کریمه آن است که قرآن از سوی پروردگار جهانها و عوالم نازل شده و به همین دلیل, هماهنگ با تکوین و عوامل هستی است. و اگر مقصود از (عالمین), جهانیان باشد؛ چنانکه در سوره (فرقان) آمده: (تبارک الذی نزل الفرقان علی عبده لیکون للعالمین نذیراً )[3],
در این صورت, معنای آیه این می شود که قرآن کریم ,از سوی پروردگار جهانیان نازل شده و از این رو برآورندهی نیازهای همهی انسانها در همهی عصرهاست و فطرت آنان را شکوفا می سازد.
جایگاه نزول قرآن
در سورهی (علق ) و در آغاز بعثت و رسالت رسول اکرم (ص) چنین آمده است: (اقرأ باسم ربک الذی خلق × خلق الإنسان من علق × اقرأ و ربک الأکرم × الذی علم بالقلم × علم بالإنسان ما لم یعلم). [4].
در این آیات کریمه مبدأ و جایگاه نزول قرآن, خدای (معلم) و (أکرم) معرفی شده و میفرماید: ای رسول ما ! قرآن را به نام پروردگارت که آفرینندهی عالم است,قرائت کن؛ خدایی که آدمی را از خون بسته آفرید؛ بخوان قرآن را که پروردگار تو کریمترین کریمان است؛ خدایی که بشر را علم نوشتن با قلم آموخت و به آدم آنچه را که نمی دانست, به الهام خود تعلیم داد.
خدای سبحان در آیات دیگری از کتاب خود, فرشتگان حامل قرآن را (کرام برره) معرفی مینماید: (فی صحف مکرمه
موفوعه مطهره × بأیدی سفره × کرام برره) [5].
آیات الهی,در صفحات مکرم نگاشته شده است؛ صفحاتی بلند مرتبه و پاک و منزه که در دست سفیران حق و ملائکهی مقرب و عالی رتبه, و با حسن و کرامتند.
در آیه ای دیگر, قرآن کریم را گفتهی رسول کریم می خواند که : (أنه لقول رسول کریم) [6]
در سورهی (واقعه) خود قرآن را به وصف (کریم) ستوده, می فرمادی: (أنه لقرآن کریم × فی کتاب مکنون). [7].
4- فرود آمده از طرف خدای رحمان رحیم (بخشنده و مهربان)
در سوره (فصلت) که یکی از حوامیم هفتگانه (حوامیم سوره هایی که با حا و میم شروع شدند) است فرمود : (حم × تنزل من الرحمن الرحیم) [8]؛ یعنی این کتاب, از رحمت رحمانی حق نشأت و سرچشمه گرفته و از رحمت رحیمیه خداوند تنزل یافته است. مقصود از این رحمت, رحمت عاطفی نیست؛ زیرا آن رحمت, به دلیل انفعالی بودنش ملازم با نقص است چه اینکه به جهت عاطفی بودن , نیاز به چیزی دارد که عاطفه برانگیز باشد و احساسات و عاطفه های شخص را برانگیزد و او را به رحمت وادار نماید.
منظور از رحمت در این آیهی کریمه و در اسمهای نیکوی الهی, رحمتی است که نقص موجودات را به کمال, ترمیم می کند و ناقص را از طریق هدایت. به کمال خویش واصل می سازد و این رحمت, رحمتی ابتدایی و غیر انفعالی است؛ رحمتی که پیش از خلقت بوده و سبب خلقت است؛ چنانکه به جهت کامل ساختن مخلوق, همراه آن و پس از آن نیز خواهد بود. در بحثهای آینده روشن خواهد شد که هنگام اجتماع دو اسم از اسمهای نیکو الهی مانند حی و قیوم و رحمان و رحیم , ترکیب و با هم بودن آن اسمهای نیکو و ترکیب آن صفات عالی, سهم مؤثری در تنزل قرآن دارد.
5– فرود آمده از طرف خدای مبارک
در سورهی (دخان) که یکی دیگر از حوامیم هفت گانه است می فرماید: (حم × والکتاب المبین × انا انزلناه فی لیله مبارکه ) [9]و سپس می فرماید : (امراً من عندنا أنا کنا مرسلین).[10].
یعنی قسم به این کتاب مبین,که ما آن را در شب پر برکت قدر نازل نمودیم و این نزول قرآن در شب (مبارک) , از سوی خدای (تبارک و تعالی ) است. قرآن فرود آمدهی برکت خدایی است؛ ظاهرش برکت ظاهری دارد و باطنش برکت باطنی. (وأسبع علیکم نعمه ظاهرهی و باطنهی ) [11]. قرآن کریم, برترین نعمت الهی است که در ظاهر و باطنش نعمت فراوان وجود دارد. غرض آنکه , اگر برکتی برای قرآن ثابت شود یا برای شب قدر مقرر گردد, همه آنها بالعرض خواهد بود؛ زیرا منشأ برکت ظرف زمان یا مظروف آن,ذات خداونداست که برکت, به طور اصیل و ذاتی از آن اوست: (تبارک الذی بیده الملک) [12]. بنابراین, مبدأ نزول قرآن, خداوند مبارک است.
6– فرود آمده از طرف خدای عزیز علیم (با عزت و دانا)
در سورهی (مؤمن) که (غافر) نیز نامیده می شود و یکی از حوامیم هفت گانه است فرمود : (حم × تنزیل الکتاب من الله العزیز العلیم). [13].
این کتاب آسمانی, از پیشگاه خدایی نازل شده است که (عزیز مطلق) (مطلق یعنی بدون قید و شرط) و (علیم مطلق) است. خدایی که جامع همهی کمالات است, قهراً عزت و علم را نیز داراست. آنچه که در فرود آمدن وحی و قرآن نقش مؤثر دارد, همان عزت در پرتو علم, علم در آغوش عزت است.
(عزیز ) به وجودی می گویند که دسترسی به او میسر نبوده, نفوذناپذیر باشد.
کسی که اهل تسلیم و سازش نباشد و از استحکام و استواری برخوردار باشد (عزیز ) است. در لغت, زمینی که سفت و محکم و نفوذناپذیر است, (ارض عزاز) یعنی زمین نفوذناپذیر نامیده شده است. خداوند از آن جهت که چیزی در ارادهی او نفوذ ندارد, بلکه تمام اشیا تحت نفوذ اوست, عزیز بالذات است و مایهی عزت موجودهای دیگری؛ و از آنجا که ذاتاً حضور محض و خالص است و تمام اشیا در پیشگاه علمش حاضرند (علیم مطلق) است؛ همانطور که (عزیز مطلق) است و قدرتی در مقابل او وجود ندارد.
قبلاً اشاره شد که نکاح و ترکیب دو اسم (عزیز) و (علیم) ,در تنزل و فرود آمدن قرآن سهمی دارد؛ یعنی این کتاب الهی, تنها محصول عزت خدا, یا تنها علم خدا یا ثمرهی عزت و علم جدا از یکدیگر به عنوان اینکه هر کدام در بخشی از نزول یا در بخشی از قرآن نازل مؤثر باشند – نیست بلکه ترکیب این دو اسم,معنای خاص خود را دارد و محصول ویژه خود را خواهد داشت.
7- فرود آمدن از طرف خدای عزیز حکیم
در آغاز سورهی (شوری) می فرماید: (حم × عسق × کذلک یوحی ألیک و ألی الذین من قبلک الله العزیز الحکیم) [14] و در دو سورهی (جاثیه) و (احقاف) با الفاظ و عباراتی واحد و یکسان می فرماید: (حم × تنزل الکتاب من الله العزیز الحکیم) [15].
در آیهی اول از سوره (شوری), مبدأ تنزل و فرود آمدن وحی را, چه درباره قرآن و چه درباره کتب آسمانی گذشته, خدای (عزیز حیکم) معرفی می نماید و در دو سورهی بعدی, با عبارتی یکسان, نزول قرآن را از مبدأ (عزت) در پرتو (حکمت) می داند.
خداوند در سورهی (یس) برای تأیید رسالت پیامبر گرامی اسلام (ص) قرآن را با وصف (حکیم) یاد می کند و بر آن قسم می خورد: (یس × والقرآن الحکیم × انک لمن المرسلین. [16] کتابی که (حکیم ) است, بطلان و خلاف در آن راه ندارد؛ سخنان سست و بی برهان و خیالبافی های شاعرانه در آن راه ندارد و به همین جهت, خدای سبحان,رسول اکرم (ص) را منزه از شعربافی وتخیل سازی
قرآن مجید از (تفکر) بسیار ستایش کرده است و خود از طریق یادآوری یا بیان و توضیح آیات [13] با مثال ها و توصیف های گوناگون [14] و با گزارش کردن داستان ها, به بهترین بیان [15] سعی دارد که انسان را به فکر کردن وا دارد تا با اندیشیدن درباره زندگی دنیا و آخرت [16] مسیر تکاملی خود را شکل دهد و به مقدمه و گذرا بودن دنیا و جاودانگی آخرت پی ببرد و فریفته دنیا نشود ودنیا را هدف قرار ندهد.
قرآن در خصوص اینکه هدف از نزول آن تفکر و اندیشیدن است, می فرماید: (و انزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم و لعلهم یتفکرون) (نحل: 44) و قرآن را به سوی تو فرستادیم تا آنچه را نازل شده است برای مردم تبیین کنی و شاید بیندیشند.
8- به کارگیری عقل و فهم
عقل و دل انسان بسیاری از حقایق را درک می کند و در عمق جان به آن اعتراف دارد, ولی حاکمیت هواهای نفسانی بر عقل, مانع از توجه به این حقایق و اعتراف به آنها می شود. یکی از اهداف نزول قرآن زمینه سازی برای به کارگرفتن عقل و فهم است: (انا انزلناه قرآنا عربیاً لعلکم تعقلون) (یوسف : 2) و ما کتاب خویش را به صورت خواندنی عربی فروفرستادیم تا شاید عقل را به کار بندید در آیه دیگری می فرماید: (انظر کیف نصرف الآیات لعلهم یعقلون) (انعام: 69) و بنگر که چگونه آیات را بیان می کنیم , شاید که دریابند و حقایق را فهم کنند.
از آیات شریفه می توان این نکته را استفاده کرد که قرآن با ذکر مقررات الهی, [1] هشدار نسبت به تلاش شیطان برای گمراهی بشر, [2] توجه دادن به معاد [3] و ذکر مثال ها [4] در صدد است تا زمینه به کاربندی عقل را درک حقایق فراهم سازد.
9- آگاهی از یگانگی خدا
انسان تا به مرحله (توحید در الوهیت) نرسد و معتقد نشود که جز خداوند متعال موجود دیگری شایسته پرستش نیست, اهل نجات نخواهد بود. به همین دلیل, همه پیامبران: مردم را به توحید در الوهیت دعوت می کردند. قرآن مجید نیز, که هدفش رساندن مردم به آستانه نجات و سعادت ابدی است, یکی از اهداف نزول خود را آگاه ساختن مردم از توحید در الوهیت قرار داده است و می فرماید: (هذا بلاغ للناس ; لیعلموا انما هواله واحد) (ابراهیم: 52) این (قرآن) بیان رسائی برای مردم است ; تا آنکه بدانند که خدا یگانه معبود و موجود شایسته پرستش است.
از مجموع آنچه که در بعد بینش ذکر شد, چنین نتیجه می گیریم که قرآن در مرحله اول سعی دارد که انسان را از غفلت و بی خبری نجات دهد, سپس امور فراموش شده را به خاطرش آورد. در مرحله بعد, زمینه به کارگیری عقل و آمادگی برای فهم حقایق را فراهم میآورد. پس از آن نیز بینش های ضروری و صحیح را در اختیار او قرار داده و بر آن استدلال می کند, مسائل مورد اختلاف را توضیح می دهد و انسان را تا مرحله (توحید در الوهیت), که سعادت او در گرو اعتقاد به آن است, به پیش می برد.
ب) اهداف قرآن در بعد گرایش
1- بند دادن
برای آنکه انسان مسیر صحیح سعادت را انتخاب کند, علاوه بر بیرون آمدن از عالم غفلت و فراموشی و به دست آوردن بینش های صحیح و ضروری, باید دل او نیز در گرو آن بینش ها قرار گیرد, ولی با توجه به مادیات و پیروی از هواهای نفسانی دل انسان را سخت و او را سنگ دل می سازد و آمادگی پذیرش حقایق را از او می ستاند. در چنین موقعیتی, ضروری ترین عنصر مورد نیاز عاملی است که دل او را رام کند و به حالت فطری نخستین بازگرداند. آن عامل, (پند و موعظه) است. به همین دلیل,یکی از نامهای قرآن (موعظه) میباشد و در آیات گوناگون از اینکه هدف قرآن موعظه کردن است سخن به میان آورده است مانند: (یا ایها الناس قد جائتکم موعظه من ربکم) (یونس: 57) ای مردم, شما را از سوی خداوندگارتان پندی آمد.
پذیرش حقایق غیر از آگاهی از حقایق است. کم نیستند افرادی که با آنکه حقیقت برایشان روشن گشته, از پذیرش آن سرباز می زنند و در برابر آن مقاومت و حتی جبهه گیری می کنند. قرآن مجید از افراد و گروههایی نام می برد که در برابر ادعاهای حق انبیا: در عین یقین داشتن به آنها, موضع مخالف گرفته و تسلیم نشده اند و به ویژه, برتری طلبی و ستمگری آنان سبب شده است که حاضر به پذیرش حقایق نشوند: (جحدوا بها و استیقنتها انفسهم ظلما و علوا) (نمل: 14) ؛ آیات الهی را در عین آنکه بدانها یقین داشتند, به دلیل ستمگری و برتری طلبی انکار کردند. از این رو , نقش (موعظه) دقیقا این است که زمینه را برای پذیرش دل و تسلیم شدن در برابر حقایق فراهم سازد.
نکته شایان توجه آنکه موعظه های قرآنی صرفاً بر اموری که شهرت دارد (مشهورات) و مورد قبول توده مردم است متکی نمی باشد, بلکه آنچه در مواعظ قرآنی رعایت میشود تکیه بر امور صحیح و درستی است که فهم آن آسان و همراه با تعابیری است که دل را تحت تأثیر قرار می دهد. به عنوان مثال, به این موعظه قرآن توجه کنید : (قل انما اعظکم بواحده ان تقوموا الله مثنی و فرادی ثم تتفکروا ما بصاحبکم منه جنه) (سبا :46) روی سخن در این موعظه با منکران نبوت است که با نزول قرآن به عنوان معجزه الهی و درخواست همانندآوری, نبوت پیامبر اسلام (ص) برایشان به اثبات رسیده , ولی برای بهانه جویی یا در اثر شبهه ای که مغرضان مطرح کرده بودند,چنین می پنداشتند که پیامبر (ص) نعوذبالله جن زده شده یا تحت تأثیر نیروهای دیگر تصور کرده است که پیامب راست.
قرآن از مرحله استدلال, که همانند آوری است, گذشته و می فرماید: چون شما در مقام استدلال نتوانسته اید همانند قرآن بیاورید پس پیامبری رسول گرامی (ص) ثابت شده است؛ ولی برای آنکه دلهای آنان را تسلیم این حقیقت کند, می فرماید: ( بگو من شما را فقط به یک چیز موعظه می کنم: برای خدا به پاخیزید و به تنهایی و یا با هم اندیشی درباره نبوت پیامبر (ص) بیندیشید و ببینید که او جن زده نیست. اگر از نیروی تفکر خود به دور از تعصب, کمک بگیرید نبوت او را تصدیق خواهید کرد. موضوع (موعظه) در این آیه مطلب حقی است که قبلا بر آن استدلال شده و در اینجا به طریقی آسان و روشن و به منظور رام ساختن دل ها , راه زدودن و تحت تأثیر اغراض و انگیزه های مخالف حق قرار نگرفتن را نشان می دهد.
2- انذار و تبشیر
فعالیت های اختیاری انسان در اثر آگاهی و انگیزه, جامه عمل میپوشد. برای حرکت انسانها در هر مسیر (اعم از حق و باطل) صرف آگاهی کافی نیست, بلکه علاوه بر آگاهی, انگیزه نیز لازم است و تا انسان نسبت به کارهای خیر, انگیزه و نسبت به کارهای ناشایست,دافعهای نداشته باشد, در مسیر صحیح قدم نمیگذارد و به پیش نمی رود. انسان باید در کنار سیراب شدن عقل با توجه به نتایج و عواقب کارهای خوب و بد تمایل قبلی به خیرات و نفرت و انزجار نسبت به شرور و زشتی ها داشته باشد. این نیز در پرتو (انذار) و (تبشیر) حاصل میشود. این همه تأکید قرآن بر بهشت و جهنم و ذکر جزئیات و تفاصیل پاداش ها و کیفرهای آن جهانی, علاوه بر حقانیت آن, برای نقش عظیم آن در جهت دادن و به تلاش واداشتن انسان است.
بجز انسانهای متعالی, که عبادت را تنها به دلیل شایستگی خدا برای عبادت یا محبت و یا سپاسگزاری انجام می دهند, بیشتر انسانها شوق به بهشت و یا بیم از جهنم عامل حرکت آنها در جهت عبادت خداست. افزون بر این, انذار و تبشیر برای انسانهایی که در اثر کجروی ها بیان استدلالی و موعظه برایشان سودی ندارد, هشداری است که گه گاه آنان را از مسیر انحرافی خویش باز می دارد. قرآن مجید یکی از هداف خود را انذار و تبشیر معرفی می کند و می فرماید: ( انزل علی عبده الکتاب; لینذر باسا شدیدا من لدنه و یبشر المؤمنین)
(کهف : 1 و 2) خداوند بر بنده خویش کتاب را فرو فرستاد; تا از عذاب سخت پروردگار بیم دهد و مؤمنان را بشارت گوید.
3- درمان بیماری های روحی
زدودن زنگارهای دل, هم برای باورداشت سخن حق ضرورت دارد و هم برای ارتقا در نردبان تکامل وقرب به خدا نقش اساسی ایفا می کند. قرآن کریم یکی از اهداف خود را شفابخشی اعلام کرده و می فرماید: (یا ایهاالناس قدجائتکم ; شفا لما فی الصدور) ای مردم,از سوی خدا برایتان ; بهبود بخش. بیماریهای روحی آمد. تعبیر (شفا لما فی الصدور) عام است و هر گونه بیماری درونی, خواه کفر و نفاق و گمراهی باشد و خواه دیگر امراض باطنی را که مانع از رشد معنوی انسان است, در بر می گیرد.
در آیه شریفه چهاردهم از سوره مطففین , قرآن دلیل تکذیب معاد و روز جزا از سوی انسانهای گناهکار و تجاوزگر را زنگار گرفتگی دلهایشان می داند. در آیه دهم سوره بقره نیز دلیل نفاق و نیرنگ بازی منافقان را بیماری دل آنان می داند. به هر حال, تا ظرف دل از زنگار بیماری گناهان و کارهای ناشایست پاک نشود, بهترین معارف هم اگر در آن جای گیرد, آلوده به شرک و نفاق می شود و ثمربخشی خود را از دست می دهد. قرآن درصدد است که ظرف دل را پاک سازد و بیماریهای آن را بهبود بخشد. تلاوت قرآن و دل سپردن به آن چنین اثری دارد که در روایات آمده است : دلها همچون فلزات زنگار دارند, زدودن زنگار آنها با استغفار و تلاوت قرآن میسر است.
4- هدایت پذیری و پند پذیری
اگر عقل سیراب شود, دل رام می گردد و ظرف دل از زنگارها و بیماریها پالوده شود, آماده پذیرش هدایت قرآن و تسلیم در برابر موعظه و پند آن می شود. این هدف دیگری است که در آیات مطرح شده است. قرآن می فرماید: ( ام یقولون افتراه ; بل هو الحق من ربک; لعلهم یهتدون) (سجده : 3) یا آنکه می گویند: قرآن را به دروغ به خدا نسبت می دهد; , بلکه قرآن حق است و از سوی خداوندگار تو است; تا شاید هدایت پذیرند. در آیه دیگری می فرماید: (کتاب انزلناه الیک.
; لیتذکر اولوالالباب ) (ص : 29) کتابی به سوی تو فرو فرستادیم ; برای آنکه خردمندان از آن پند گیرند.
5- تقوا
یکی از اهداف قرآن ایجاد تقوا در انسانها است. قرآن می فرماید: (قرآنا عربیا غیر ذی عوج لعلهم یتقون) (زمر: 28) ؛ قرآن عربی را , که در آن هیچ کژی نیست, فرو فرستادیم تا شاید تقوا پیشه کنند. (تقوا) یکی از عناصر مهم در بینش قرآنی و در اصل, به معنای (خودپایی) است. انسان همواره در برابر خطرات, خود را می پاید و مراقب خویش است. این خودپایی میتواند در برابر عذاب جهنم, خشم خدا و از دست دادن کمالاتی باشد که انسان میتواند به آنها برسد. به همین دلیل, به نحوی بر (ترس) هم دلالت دارد. و اینکه گاهی تقوای الهی یا تقوای از جهنم را به ترس از خدا با جهنم معنا می کنند بر همین اساس است. و گرنه معنای اصلی آن (ترس) نیست. در اینجا این سؤال مطرح می شود که (ترس از خدا ) به چه معنا است؟ (ترس از خدا ) میتواند به دو صورت مطرح شود:
نخست آنکه از معصیب خدا بترسد؛ زیرا معصیت خدا منشأ همه عذابهای اخروی و عقوبتهای دنیوی است.
دوم آنکه خطر همیشه جسمانی نیست, محرومیت از رحمت و دوری از محبوب برای انسانهای برجسته بالاترین رنج است. انسانهایی که مراحلی از کمال را طی کرده اند بدین دلیل از معصیت خدا دوری می کنند که نگران دورماندن از محبوب خود هستند. برجستگان از بندگان خدا اصولاً از توجه به غیر خدا بیمناکند و تقوای آنکه آنان را همیشه در محضر خدا و خدا را حاضر و ناظر اعمال آنان قرار می دهد و نسبت به غفلت از خدا ترسانند.
تقوا هم در مرحله فکر و نظر مطرح است و هم در مرحله عمل و رفتار. اولین مرحله تقوا در بعد نظری, (حقیقت طلبی) است تا انسان گرفتار باطل نشود, چنین کسی وقتی با قرآن مواجه می گردد بدان هدایت می شود و وقتی آیات خدا و معجزات الهی را می بیند, تسلیم آن می ردد و بدان ها ایمان می آورد. حضرت سلمان با آنکه در محیط کفر و شرک متولد شد و در آنجا رشد کرد, ولی حقیقت طلبی و تقوای او موجب شد که در پی یافتن آیین حق برآید و سرانجام , به پیامبر اسلام (ص) برسد و ایمان آورد. قبلا گفتیم که قرآن می خواهد حقیقت طلبی را در انسان تقویت و شکوفا سازد.
بالاترین مراحل تقوا نیز برترین درجات کمال است که انسان را شایسته آرامش یافتن در جوار رحمت حق میسازد: (ان المتقین فی جنات و نهر فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر) (قمر: 54 و 55) اهل بهشت در اولین مرحله تقوا در بعد عمل نیز آن است که آنچه را طبق فطرت خویش زشت می یابد از آن اجتناب می کند. این نوع تقوا را می توان (تقوای فطری) نامید زیرا فطرت آن را به انسان الهام می کند, ولی این اولین مرحله تقوا در مرحله عمل است. پس از اسلام آوردن نیز تقوا مطرح است, اما کسانی که از مراحل بالاتر هدایت قرآن برخوردار میشوند که مراتب دیگر تقوا را داشته باشند.
در قرآن مجید, آنچه انسان باید خود را از آن دور نگه دارد, مشخص گردیده است؛ و لذا آن جمله خداوند معاد آتش دوزخ فتنه ای که فقط ظالمان را در بر نمی گیرد, وضعیت حاضر و آینده هر کس می باشد.
پرداختن به همه این موارد و نکته سنجی های موجود در آنها با فرصت محدود این مقاله سازگار نیست. بنابراین, تقوا دارای درجات است و هر چند همه موارد آن مدنظر قرآن می باشد ولی به نظر می رسد در آنجا که تقوا هدف نزول قرآن است, مرحله اولیه تقوا نیست؛ زیرا اگر چنان خصلتی (حقیقت طلبی) در انسان نباشد, از ابتدا به قرآن گوش فرا نمیدهد.
ج) اهداف قرآن در بعد عمل
1- شکرگزاری
انسانی که به این مرحله رسیده است خود را با انبوهی از نعمتهای خدا روبرو می بیند و آماده میشود تا در برابر این همه نعمت شکرگزاری کند. او اگر به نعمت ها توجه نداشته باشد و یا از صاحب نعمت غافل باشد در صددشکرگزاری بر نمی آید. قرآن در آیات خود با برشمردن نعمتها و توجه دادن به این نکته که همه آنچه در اختیار انسان است, از خداست. این زمینه را فراهم می سازد. در چنین موقعیتی است که انسان حق شناس به ولی نعمت خود توجه می کند و در می یابد که همه چیز از اوست و جز نعمتهای او چیز دیگری از خود یا دیگری ندارد. به شکرگزاری آن ذات اقدس مشغول می گردد و تا آنجا پیش می رود که حتی عبادت خویش را برای خود از دوزخ یا شوق به بهشت انجام نمی دهد, بلکه انگیزه شکرگزاری از نعمت های بی شما خدا او را به عبادت وا می دارد [1].
2- داوری به حق در مسائل مورد اختلاف
یکی دیگر از اهداف قرآن حل مسائل مورد اختلاف در مرحله عمل است. فطرت پاک انسان وی را به رعایت عدالت و اعطای حقوق دیگران فرا می خواند و در مقابل تجاوزطلبی, او را از این کار باز می دارد. پیامبران: از یک سو , با انذار و تبشیر, زمینه کنارزدن تجاوزطلبی و عمل به خواست فطرت الهی و پاک انسان را فراهم می سازند و از سوی دیگر , در موارد اختلاف بین انسانها قضاوت می کنند و مصداق حقوق دیگران را تعیین می نمایند. البته پس از هر پیامبری در طول تاریخ, انسان ها دچار انحراف شده اند و با آنکه مسائل حقوقی برایشان روشن بوده, حقوق دیگران را نادیده گرفته و به آنان ستم روا داشته اند.
همچنین به تدریج, با ایجاد انحراف در دین خدا و یا برداشت های ناروا از تعالیم دین,انسانهای دیگر را گمراه ساخته و افراد را دچار اختلاف کرده اند. در چنین وضعیتی, فقط ایمان به خدا راهگشای مؤمنان می گردد. قرآن مجید, که پس از پیامبران فراوان گذشته رسیده, یکی از اهدافش قضاوت در مسائل اختلافی بین مردمان است. بنابراین, هدف قرآن در یک مرحله, تبیین مسائل مورد اختلاف از نظر فکری و در مرحله دیگر, قضاوت به حق در مسائل مورد نزاع است تا از انحراف بشر در مقام عمل جلوگیری به عمل آید. در آیه 213 از سوره بقره هدف بعثت همه انبیا و نزول کتب آسمانی قضاوت, در مورد مسایل مورد اختلاف مردم دانسته شده است و این نکته مطرح شده است که پس از آمدن پیامبران نیز مردم به دلیل تجاوزطلبی اختلاف کردند و در آیه 64 از سوره نحل می فرماید ( و ما انزلنا علیک الکتاب الا لتبین لهم الذی اختلفوا فیه) ما قرآن را بر تو نازل نکردیم مگر برای آنکه موارد مورد اختلاف میان مردم را برایشان توضیح دهی و بیان کنی.
3- تثبیت مؤمنان
خداوند می فرماید: (قل نزله روح القدس من ربک بالحق لیثبت الذین آمنوا) (نحل : 102) ای رسول, بگو این آیات را روح القدس از جانب پروردگارت به حقیقت و راستی آورد تا هل ایمان را در راه خدا ثابت قدم گرداند. نزول وحی و تداوم آن, عامل ثبات مؤمنان در مسیرخ ویش و نلغزیدن به جهات انحرافی است. هر چند تثبیت در مرحله (قلب) نیز مطرح شده, ولی ثبات قدم در مسیر دین و تکامل بیشتر ناظر به مشکلاتی است که در مقام عمل پیش می آید و انسان را در ادامه راه دچار تزلزل می کند. قرآن مجید با تقویب روحیه و توجه دادن بشر به خداوند و قدرت بی نظیر وی و نیز پاداش عظیم مجاهدان, امدادهای غیبی فرشتگان و ذکر داستانهای پیامبران: و مجاهدان گذشته, زمینه ثبات قدم مؤمنان و پیامبر (ص) را در مقام عمل فراهم می سازد.
4- برپایی جامعه عادلانه
( لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط ) (حدید: 25) همانا پیامبران خود را با دلایل و معجزات فرستادیم و برایشان کتاب و میزان عدل نازل کردیم تا مردم عدالت را به پا دارند. عدالت و قسط, هر دو با رعایت حقوق دیگران و دستیابی هر کس به حق خویش مرتبط است, ولی قسط بیشتر ناظر به پیاده کردن قوانین عادلانه است. قرآن مجید هدف نزول کتابهای آسمانی, از جمله قرآن. را اقامه قسط می داند, آن هم قسط عمومی که به دست خود مردم برپا شود بدین معنا که هدف, رشد دادن جوامع است تا آنجا که مردم, خود انگیزه اجرای عدالت پیدا کنند و آن را اجرا نمایند.
5- حاکمیت قوانین خدا
( انا انزلنا الیک الکتاب بالحق لتحکم بین الناس بما اریک الله) (نسا : 105) ای پیامبر, ما قرآن را به حق به سوی تو فرو فرستادیم تا بدانچه خدا با وحی بر تو پایدار ساخته است, حکم نمایی.
عدالت مورد نظر قرآن و اجرای آن (قسط) تنها در سایه قوانین الهی امکانپذیر است. از این رو, در این آیه شریفه هدف از نزول قرآن را حکم نمودن پیامبر (ص) در بین مردم,طبق دستور و رای خدا می داند. اجرای احکام دینی از یک سو, براساس قوانین عادلانه است و از سوی دیگر, به دست عادل ترین انسانها به اجرا در می آید. در نتیجه, در مراحل قانون گذاری و اجرا, ضامن عدالت اجتماعی است.
6- حاکمیت دین خدا بر سایر ادیان
( هو الذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله) (فتح:28) او رسول خود (محمد (ص)) را با قرآن و دین حق فرستاد تا آن را بر همه ادیان غالب گرداند.
حاکمیت دین خدا و غلبه آن بر سایر ادیان,که هدف ارسال پیامبر گرامی اسلام (ص) است, از دیگر اهداف اجتماعی نزول قرآن است.
اهداف قرآن (و شروط و موانع بهره مندی از آن)
قرآن مجید برای نزول خود اهدافی را ذکر کرده است. این اهداف در سه مجموعه قرار میگیرند: بخشی ناظر به بعد بینش و فکر انسان است, بخشی دیگر به گرایش های انسان توجه دارد و بخش سوم, رفتار انسان را مد نظر قرار داده است. گزارشی از این سه بخش در پی می آید:
الف) اهداف قرآن در بعد بینش
1- رهایی از غفلت
قرآن مجید یکی از اهداف خود را نجات انسان از غفلت معرفی می کند: (تنزیل العزیز الرحیم لتنذر قوما ما انذر آباؤهم فهم غافلون) (یس: 6) قرآن فرستاده خدای شکست ناپذیر و مهربان است تا کسانی را که پدرانشان بیم داده نشده اند بیم دهی زیرا ایشان غافل اند. در این آیه, نجات مردم از غفلت,هدف قرآن تلقی شده است و برای تحقق چنین هدفی میفرماید: باید مردم بیم داده شوند تا به هوش آیند و از غفلت رهایی یابند.
انسان برای رسیدن به کمال واقعی خود, باید در چند راهی ها, راه صحیح را برگزیند و برای گزینش, باید به راههای گوناگون و سود و زیان هر یک توجه داشته باشد ولی گاهی انسان در اثر سرکشی غرایز, به گونه ای می شود که تا حد حیوان تنزل می کند و از توجه به راههای گوناگون غافل می شود. این غفلت ریشه بسیاری از گمراهی ها و انحرافات است. قران مجید در توصیف جهنمیان می فرماید: (اولئک کالانعام بل هم اضل اولئک هم الغافلون) (اعراف: 179) این گروه با آنکه چشم و گوش و عقل دارند از آنها بهره نمیگیرند همانند چهارپایان بلکه از آنان نیز گمراه ترند زیرا اینان غافلان اند.
انسان در اثر غفلت , اصلا توجه خود را به خدا, معارف حق و راههای تکامل از دست میدهد, تا چه رسد به آنکه آنها را برگزیند و بدانها دل بندد و در مسیر آنها حرکت کند. قرآن می فرماید: برخی انسانها از خدا [1] آخرت [2] و آیات الهی [3] که نقش بسزایی در سعادت آنان دارد, غافل شده اند, باید به آن توجه کنند.